|
خدایا خسته گردم خلاصم کن |
|
پر از رنج و غم و دردم رهایم کن |
|
من از این نشعه بیزارم خداوندا |
|
بیا آغوش پاکت را از عالم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
از این درد و از این تنهایی و دیوار |
|
از این بد نامی و روح و تن بیمار |
|
از این افیون بی درمون لاکردار |
|
خداوندا خلاصم کن از این آوار |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
منم چون سایه ای در یک شب مهتاب |
|
که افتاده ز نیزاری به یک مرداب |
|
منم چون نی پر از ناله پر از فریاد |
|
خداوندا خلاصم کن از این بیداد |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
خدایا خسته گردم خلاصم کن |
|
پر از رنج و غم و دردم رهایم کن |
|
من از این نشعه بیزارم خداوندا |
|
بیا آغوش پاکت را از عالم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |
|
خلاصم کن خلاصم کن |